سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقای من ! سلام.

 پسکوچه  

 

آقای من ! سلام.

این سلام ها را به امید "علیکی "از طرف تو می گویم ،که یک دنیا برکت و نور برایم داردوگرنه سلام همچو منی کجا !و آستان شما کجا !

آقا جان شنیده ام که پدران بزرگوارت نیمه شبها ،مخفیانه ،رهگذر کوچه هایی بودند که بوی نان ،در آن کوچه ها بوی غریبی بوده.

 

شنیده ام احوالپرس آنهایی بوده که احوالپرسی نداشته اند ونان آور خانه هایی بوده اند که بی نان آور سر می کردند.

همیشه شنیده ام که جد بزرگوارت ،مولای همه ما ،حضرت حیدر کرار(علیه السلام )که دل مردانه اش در آسمانها می تپیده ،در زمین همبازی اطفال بی همبازی بوده.

شنیده ام که عموی بزرگوارت هم با خلق حسنی اش دل خلق را برده بود و مگر همو نبود که ((سفره دار مدینه))خطاب شده ؟

وجدت حسین (علیه السلام ) پینه ایی به وسعت دل دریایی اش در کتف داشته و این یعنی حدیث همه ی شبهایی که تنها ،کیسه غذای کودکان یتیم مدینه را بر دوش ستبرش می کشیده و اولاد او همه چنین بودند و و حالا ......

دلم گواهی می دهد که تورا می توانم شبی ،نیمه شبی ،

در کوچه پسکوچه های شهرم بیینم.

مگر می شودکه تو به سنت اولاد فاطمه (سلام الله علیها ) عمل نکنی

و اصلا مگر یتیم ها و گرسنگان و رنج کشیده های امروز جز تو کسی را هم دارند ؟

دلم گواهی می دهد که یک شب ،تو را پیدا خواهم کرد.

اما شاید نه در سهله ونه در جمکران

بلکه شاید شبی ،در کوچه پسکوچه های شهرم ......

فدای صورت زیبایت پسر فاطمه  (سلام الله علیها )

                                                      منبع:نشریه نان و نمک




تاریخ : یکشنبه 91/8/21 | 7:52 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ