سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب یلدا

       نمایش تصویر در وضیعت عادی

                                   

 

افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد

        

         برای آرزوهای قشنگت

                                یلدا مبارک

                                                             




تاریخ : پنج شنبه 91/9/30 | 11:0 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

ایرانیان با فرهنگ در مقابل این شایعات کاری جز لبخند زدن نمی کنند

آیا فردا دنیا به آخر می رسد؟؟؟؟؟؟؟؟

 

کریستف کلمپ زمانیکه برای آخرین بار وارد سرزمینی به نام آمریکا شد متوجه شد که افرادی

به نام مایاها با تمدنی بزرگ در انجا ساکن هستند که هنوز هم بازمانده هایی

با سنت باستانی خود در برخی از مناط ق آمریکا زندگی می کننند .

آنها دستاوردهای زیادی در زمینه ی معماری،ریاضیات و نجوم دارند.یکی از دستاوردهای

آنان ایجاد تقویم کسوف و خسوف دقیقی بود که برای استفاده های علمی

و کشاورزی از آن بهره می گرفتند.مایاها با ترکیب تقویم تزولکین و تقویم 306 روزه

هاآپ تقویم جدیدی ساختند که با ان می توانستند وقایع نجوم را تا چند قرن دیگر

پیش بینی کنند و دقیقا تا اول دی ماه امسال یعنی مصادف با 21 دسامبر بوده است.

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 91/9/30 | 10:45 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

شکوه برگ ریزان

درخت چنار را دوست دارم چون هر وقت از بالا به آن نگاه می کنیم

                 هزار دست به آسمان بلند شده می بینیم.

و یا پاییز بیشتر دوستش دارم.

                     که حنا می بندد،تا در قنوت آتش را از یاد نبرد!

تا بر باد دادن هستی اش را جشن بگیرد

تا مرگ را برقصد و پایکوبی کند

                        که فردا هزاران هزار جوانه خواهد داشت

بگذار باران باشیم در خاطرات جشن حنا بندان و شکوه برگ ریزان.

                                        که فردا هزاران هزار جوانه خواهد داشت




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 1:13 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

خدا بود و دیگر هیچ نبود

   دکتر چمران لحظه‏اى بیکار نمى‏نشست. یا کار مى‏کرد، یا مى‏خواند و یا مى‏نوشت. حتى اگر چند دقیقه جلسه‏اى دیرتر تشکیل مى‏یافت از این فرصت کوتاه نیز استفاده مى‏کرد و مى‏نگاشت و آن چه را که مینوشت براى خود و دل خود مى‏نوشت نه براى دیگران و نه به خاطر آن که روزى منتشر شود، مکنونات قلبى او بود.

 [خدا بود و دیگر هیچ نبود] مجموعه‏اى است از نگاشته‏هاى دکتر در آمریکا، لبنان و ایران که مطالعه آن را به دوستان  توصیه مى‏کنیم.

 یک نمونه از نوشته‏هاى دکتر چمران در لبنان که در تاریخ 10 فوریه 1978 نوشته شده است را تقدیم مى‏نماییم.

 

هنوز چشم به دنیا نگشوده بودم که با طوفان‏هاى سخت زندگى روبه‏رو شدم. در تلاش بقا سخت به تکاپو پرداختم. چست و چالاک در فراز و نشیب حیات، پستى‏ها و بلندیها را طى مى‏کردم. از گرداب‏هاى خطرناک خود را نجات میدادم، با امواج سهمگین خطر، دست و پنجه نرم مى‏کردم و مى‏خواستم که ساحل نجاتى بیابم و لحظه‏اى بیاسایم، آرزو داشتم که تخته‏پاره‏اى بیابم و بر آن بیاویزم و راه خود را به ساحل نجات هموار کنم.

 طوفان‏هاى سخت همچون پر کاه مرا از این طرف به آن طرف پرتاب مى‏کرد و من نیز سعى داشتم که تعادل خود را حفظ کنم و دستخوش سقوط نشوم.

 

 

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 91/9/24 | 7:50 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

ای دل می مانی یا می روی

ای دل،تو چه می کنی؟می مانی یا می روی؟

 داد از آن اختیار که تو را از حسین (ع) جدا کند!

این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد!

ای دل !نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنها ببینی

و سر رشته قلاده را ،که دست شیطان است.

آنان می انگاشتند که این را ه را به اختیار خویش

می روند ،غافل که شیطان

اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند

می فریبد........




تاریخ : دوشنبه 91/9/20 | 1:45 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

برای دانشجویان امروز و دیروز

      نمایش تصویر در وضیعت عادی نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی نمایش تصویر در وضیعت عادی

                16آذر                       

 

 روز عدالت خواهی و استکبارستیزی

    دانشجویان بردانشجویان دیروز و امروز

                مبارکباد. 

           

                              

                                                          

                                  




تاریخ : پنج شنبه 91/9/16 | 3:32 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

ظهر عطش‏

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

 

 

 

 

 

 

 

 ظهر عطش‏                علیرضا فولادى‏

ذوالجناح آمد و آیینه زخم است تنش‏

 هر چه آیینه به قربان چنین آمدنش‏

 این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش‏

 چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش‏

 بى سوار از سفر کرب و بلا آمده است‏

 مثل باغى که به تاراج رود یاسمنش‏

 واى اى واى به خونِ که حنایى شده است‏

 جابه جاى بدنش یال شکن در شکنش‏

 با سکوتى به بلنداى هزاران فریاد

 نوحه مى‏خواند و بانوى حرم سینه زنش‏

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/12 | 8:50 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

عاشورا جشن به زانو درآمدن مرگ

   عاشورا جشن به زانو درآمدن مرگ است.

 ترس مرگ با آدم‏ها همیشه گلاویز بوده و بازى را برده. مردم سال‏ها

با هراس این کابوس خوابیده‏اند.

 از تن بى‏رمق مرده‏ها فرار کرده‏اند. از قبرستان‏ها گریخته‏اند.

بعد ناگهان مردى پیدا شده که وسط

انبوه دشمن ایستاده، فریاد مى‏زند: مرگ، گردن‏بند

زیبایى بر گردن دختر جوانى است.

 مردى آمده فریاد مى‏زند: شمشیرها، مرا در بر گیرید.

مردى آمده سوار بر اسب،

وسط میدان شعر مى‏خواند و این کلمه

رعب‏آور را مرتب به بازى مى‏گیرد. انگار نه انگار

 که این هیولاى شب‏ها و روزهاى نسل آدم بوده است.

مردى پیدا شده که یک ذره

هم از این دیو نمى‏ترسد. مرگ که پایه‏هاى پادشاهى‏اش

 بر ترس‏هاى مردم بنا بود،

 ناگهان بى‏برج و بارو شد. قلعه‏هایش فرو ریخت.

مرد جلو مى‏رفت و مرگ،

زیر سم اسب‏هایش جان مى‏کند.

 عاشورا جشن به زانو درآمدن مرگ است.

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 91/9/9 | 8:42 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

دل مویه ای با کربلا

 

فرا رسیدن ایام عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام را تسلیت میگوییم

 

سلام بر سرزمین تفتیده کربلا؛ سرزمینى که سراپاى آن را عشق گرفته است؛

سرزمینى که خاکش شفابخش دردهاى بى‏درمان است؛

سرزمینى که جگرگوشه على و زهرا را در

خود جاى داده است؛ سرزمینى که صداى [هیهات من الذلة]

 حسین در آن به آسمان

رفت و سقف آسمان‏ها را شکافت؛

سرزمینى که در آن امامى نداى [هل من ناصر

ینصرنى] سر داد و کسى جز تیغ‏هاى شمشیر و

 تیزى نوک نیزه‏ها پاسخش را نداد.

سرزمینى که هنوز از آن صداى سیلى خوردن رقیه

 و العطش کودکان به گوش مى‏رسد.

اى سرزمین تب دار کربلا که به حق کرب و بلا

 نامیده شدى مى‏خواهم با سخنانى هر

 

چند کوتاه از تو شکایت کنم.

اى خاک هنگامى که سر حسین بن على را بریدند،

بربدنش اسب دواندند، خیمه‏هایش را آتش زدند،

 عباسش را قطعه قطعه کردند،

 سجادش را به زنجیر کشیدند، خاندانش را به اسارت بردند،

چرا دهان باز نکردى و آنان را در کام خود فرو نبردى؟

 اى آسمان چرا آنان را در سیلاب گرفتار نکردى؟

 اى باد چرا آنان را در قهر خداگونه خویش گرفتار نکردى؟

 کجا بودید اى پرستوهایى که اصحاب فیل را با آن همه هیمنه زمین‏گیر کردید؟

 چرا کسى به فریاد حسین نرسید؟ مى‏دانم چه مى‏خواهید بگویید؛

مى‏خواهید بگویید ما مانده بودیم که چه کنیم و حیرت‏زده نگاه مى‏کردیم

 که یک قوم چقدر پست مى‏شود که با امامش،

با کسى که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله درباره‏اش فرمود:

[حسین منّى و انا من حسین] این گونه رفتار مى‏کند.

 شاید شما هم سرّ این سکوت را نمى‏دانستید؛

سرّ آن این بود که زمین و زمان و تمام موجودات عالم

 تا ابد یزید و یزیدیان را لعنت کنند و سلام و صلوات

خود را نثار حسین علیه‏السلام و اصحابش کنند؛

 

السلام على الحسین و على على بن الحسین و

 على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین.

 




تاریخ : چهارشنبه 91/9/8 | 5:10 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

یا حسین شهید

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

انگار تمام شهر تسخیر شده

 بنگاه فروش غل و زنجیر شده

از چهار طرف حرمله ها آمده اند

بازار پر از نیزه و شمشیر شده

لبیک یا حسین (ع)




تاریخ : یکشنبه 91/9/5 | 9:0 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ