سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادر من فاطمه بود

حضرت فاطمه

  

 

 

 

 

 

معصومیت مادرم عصمت خداوند بود، حتی زمین هم رخصت می گرفت .

عاشقش بودم مثل هر کودک دیگر .

اما مادرمان فاطمه بود . آب، آسمان، حتی خشت و گل خانه هم اورا می شناخت .

افتخار غلامیش را جبرئیل به دوش می کشید .

 

 

مادرم فاطمه بود . بارها سنگ آسیاب را دیده بودم که حیای دستان مادرم شرمگینش کرده بود،

حتی خستگی هم به چشمان مادرم می نازید . جدم رسول خدا را روزهاست،

ندیده ام و مادرم فاطمه دلتنگ اوست . می ترسم! اما نمی دانم چرا؟

 گویی نحوست و شومی، مردم خانه های اطراف را بلعیده .

پدرم خسته، خسته، خسته تر زانوانش را به آغوش کشیده .

 می ترسم! مادر می ترسم .

نمی دانم خسته بودم یا بر روی زانوان اسماء خوابم برد که به ناگه غبار

و دود و آتش دلم را پریشان کرد . فاطمه افتاده بود، یاعلی، می گفت . مادر من دختر لولاک است .

اما انگار جسارت زمان جان گرفته بود و تازیانه به صورت می کوفت .

مادرم افتاده بود و ضجه هایش زیر دست و پا از هم پاشیده وعلی . . .

مادرمن افتاده بود و دیگر ندیدمش،

خنده هایش مرد و مادر هجده ساله ام به خزان نشست، و دیگر هیچ وقت، راستی قامتش را ندیدم .

 من آرزومند آغوش بودم، اما نه با یک دست، دلم می خواست

 با هردو دستانش صورتم را به آغوش بگیرد و به وحشتم پایان دهد . اما آن لحظه که دوباره چشمانش جان گرفت، گفت:

علی چه شده؟ عمامه به سر داشت؟

برادرم، حسن، مرد کوچک من زیر پهلویش گم بود . اما مرد بود .

من کوچک می دویدم و می دویدم، کوچه شاهد بود، چه قدر دویدم،

 چه قدر علی گفتم و فاطمه . اما افتادن من و فاطمه و علی همان و خاک

به چشم من شدن همان . پدر من علی بود، مردی که نه در بند می گنجید،

نه اسارت نامش را لکه دار می کرد . اما آن روز دست بسته ی پدر بود و حنجره ی سوخته ی مادرم و مادر من فاطمه بود .

«صولت علی آویزه ی گردنش بود»

 

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 92/1/22 | 12:40 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

دلم گرفت....

حضرت فاطمه

 

با یاد لحظه های سجودی،..دلم گرفت

حتی بدون کشف شهودی..!دلم گرفت

وقتی خدا هم از سبب خلقت تو(گفت:

تو  علت تمام وجودی) دلم گرفت

از سایه های شوم نفاق سقیفه و

سیر منافقان صعودی.....دلم گرفت

وقتی که باطلند و به حق رو نمیکنند

از خطبه بلیغ....چه سودی؟دلم گرفت

آتش برای خلیل خدا سرد شد ولی...

تو در میان شعله که بودی دلم گرفت

روزی کتاب عمر شما را ورق زدم

از جای دست و چشم و کبودی...دلم گرفت

دیشب برای عرض عیادت می آمدم....

در باز بود و تو نبودی دلم گرفت....

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان





تاریخ : پنج شنبه 92/1/22 | 12:35 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

کلیدهاى بهداشتى یادگیرى

صبحانه فراموش نشود

mmmm 

 آیا شما معمولاً صبحانه مى‏خورید؟ بدون شک اگر به هوش و توانایى ذهنى و قدرت یادگیرى و ادراک خود اهمیت مى‏دهید، در هر شرایطى از خوردن یک صبحانه کامل صرف نظر نکنید. صبحانه براى کسانى که به کار فکرى مشغولند، یکى از اصول اجتناب‏ناپذیر تندرستى و کارآیى است. سؤال اصلى ما این است: شما صبحانه چه مى‏خورید؟ آیا مى‏دانید آن چه به عنوان اولین غذاى روز تناول مى‏فرمایید، ارزشى بسیار بالاتر از سایر غذاها دارد؟ صبحانه باید چند خصوصیت عالى داشته باشد.

 این خصوصیات عبارتند از:

 1. سبک و زود هضم باشد تا براى هضم و جذب خود در بدن ایجاد زحمت ننماید و موجب صرف انرژى در دستگاه گوارش نشود.

 2. سرشار از مواد انرژى زا باشد تا ساعت‏ها بى غذایى بدن را پس از خواب شبانه جبران نماید و انرژى لازم و مورد نیاز سیستم‏هاى مختلف بدن را در اختیار آنها قرار دهد.

 3. به سرعت و آسانى در اختیار سلول‏ها خصوصاً سلول‏هاى مغزى قرار گیرد تا توانایى‏هاى فکرى و ذهنى سریعاً به کار افتند و به اوج خود برسند.

 طبق نظریه محققین غذاشناسى، بهترین صبحانه خوراکى‏هایى هستند که از کروبوهیدارت‏هاى طبیعى تشکیل شده باشند. در میان این گروه غذایى چند خوراکى بارز و برجسته وجود دارد که ارزش صبحانه ما را مى‏افزایند و عبارتند از: کشمش، عسل و خرما.

 فقط به یاد داشته باشید که قند و شکر سفید که در نان‏هاى شیرین و بیسکویت‏ها و کیک‏ها به کار مى‏روند، نه تنها خواص فوق را ندارند، بلکه بعد از چند ساعت، اثر کاملاً معکوس بر جاى گذارده و از ذخایر بدن خواهند کاست. قند و شکر تصفیه شده، ارزش مندترین اجزاى غذایى خود را از دست مى‏دهند و در گروه کربوهیدرات‏هاى زیان بار جاى مى‏گیرند.

 

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 92/1/19 | 9:22 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

آیین وهابیت

الف) مسلک وهابیت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدى است و علّت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت نداده‏اند و نگفته‏اند [محمدیه] به جهت این بوده است که مبادا پیروان این مذهب، نوعى شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند.

    محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر [عیینه] چشم به جهان گشود. از کودکى به کتاب‏هاى تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم [به خدا] را زشت مى‏شمرد، وى به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر(ص) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را ـ که قبلاً از سوى ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پى‏ریزى شده بود ـ اظهار نمود به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن آن همت گماشت.

    ب) وهابیان معتقدند: هیچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که امورى را ترک کند. این امور عبارت است از:

    1. به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیا، به خداوند توسل نجوید. و در صورت توسل در راه شرک گام نهاده و مشرک مى‏باشد؛

ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 92/1/14 | 1:58 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

تفاوت روحی روانی افراد و رایطه ی ان با جسم

هسته اصلى کردارها و احساسات که در تمام انسان‏ها مشترک مى‏نماید،

شخصیت‏ است و از ساختار بیولوژیک انسان تأثیر مى‏پذیرد.

تفاوت‏هاى فردى که یکى از معجزات الاهى است نیز

 در همین مسأله ریشه دارد. خداوند مى‏فرماید: شما را گونه گون و متفاوت آفریدیم.

 این تفاوت‏ها هم جسمى و نژادى است و هم خلقى و شخصیتى.

 البته به رغم این تفاوت، انرژى‏ها و قدرت‏هایى تقریباً همسان در نهاد بشر قرار داده شده است.

 شاید بارها از خود پرسیده‏ایم:

 چرا افراد متفاوت به نظر مى‏رسند؟

 چرا برخى از سرعت عمل بیشتر و اراده مستحکم‏تر بهره مى‏برند،

 همیشه [به سوى فردا] برنامه ریزى مى‏کنند، در زمان بحران و تحولات اجتماعى،

فرهنگى، محیطى بهترین تصمیمات را آغاز مى‏کنند و

 در برابر اتفاقات دلخراش و مصائب بر خویش تسلط دارند؟

 چرا عده‏اى دیگر همیشه در اضطراب مضاعف به سر مى‏برند

 و احساس دو دلى و تردید مبهم در جان و دلشان ریشه دوانیده است؟

 اگر از افراد دسته اول باشیم، مى‏توانیم در گروه انسان‏هاى سعادتمند جاى گیریم؛

زیرا این گروه حالتى دارند که در آن استعدادها از یاس به سمت

اعتماد مطلق شتاب مى‏گیرد. در این حالت، انسان

 از غرورِ تعلق داشتن، احساسِ بودن، فعال و مفید تلقى کردن خویش، شرایط

خُلقى مناسب و طراحى و برنامه ریزى براى لحظه لحظه زندگى

 سرشار مى‏شود و احساسِ بودن و خوب بودن و شایستگى مى‏کند.

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 92/1/12 | 9:0 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

یا مهدی ادرکنی

بى‏تو اشکى خشکیده در چشم، بغضى ناشکفته در گلو و فریادى مرده برلبم.

بى‏تو ابرى سرگردان و سایه‏اى هراسان بر دیوار ترک بسته عمرم.

 بى‏تو غروب هر پاییز، انجماد هر زمستان و شاخه خشک شکسته در توفانم.

 باور کن بى‏تو سنگى اسیرم در مسیر تند سیلاب.

    ***

 بى‏تو داستانى گنگ، شعرى ناموزون و سرودى سردم.

 بى‏تو متنى بى‏پیام و پیامى بى‏پژواکم.

 بى‏تو واژه‏ها در تفسیر حیات بوى مرگ مى‏دهند.

 آغازها پایان را فریاد مى‏کشند و همه راه‏ها به بن بست ختم مى‏شود.

 بى‏تو هر دقیقه قرن و هر نفس عمرى است و

 شب‏ها در انتظار سحر در سکوت و سردى به سر مى‏برند.

 بیا تا شب سحر را در آغوش گیرد و کودکان بهار را میهمان کنند.

 بیا تا گل‏ها، شکفتن و رُستن را در بهار ابدى تجربه کنند.

    ***

 بیا تا در رکابت، کوچه‏هاى شهرم را بار دیگر تکرار کنم؛

کوچه‏هایى که در گام گامِ آن بذر شهیدى خفته

 در انتظار باران تو امید شکفتن دارد.

 بازآ... که من بى‏تابى حوصله‏ها، دیوار ترک خورده صبرها

و دشت عطش زده قلب‏ها را نظاره کرده‏ام.

 بازآ که فانوس چشم ما بر جاده‏ها است.

در امتداد نسیم بهارى است. با تو شکوفه مى‏شکفد،

 چشمه مى‏جوشد، شب مى‏شکند و حیات آغاز مى‏شود.

 

برگرفته از نشریه دانشجویی (م. اخویان)




تاریخ : جمعه 92/1/9 | 4:8 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم

محتاج عطا و کرم فاطمه ایم

عمری است که از داغ غمش سوخته ایم

دل سوخته عمر کم فاطمه ایم




تاریخ : سه شنبه 92/1/6 | 10:24 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

نوروز 1392 برهمگان مبارک

   ماهی هفت سین

چشم‏هایش پر از روشنى بود

 مادرم هفت سین را که مى‏چید

 گفت: بابا هم الان مى‏آید

 رو به من کرد و آهسته خندید

 در که وا شد، به خود گفتم اى واى‏

 جاى ماهى هم امسال خالى است‏

 باز شیطان در گوش من گفت

 این پدر آدم بى‏خیالى است‏

 خواستم تا به طعنه بگویم‏

 تنگ خالى است، ماهى نداریم‏

 دست‏هاى پدر زود گفتند

 دخترم ما گناهى نداریم‏

 اشک در چشم‏هایم تراوید

 روى خود را به دیوار کردم

 دست‏هاى زمخت پدر را

 مثل یک واژه تکرار کردم‏

 روى دریاى بى‏رنگ کاغذ

 ماهى قرمزى را کشیدم‏

 بعد با قیچى کند مادر

 دور تا دور آن را بریدم 

 اینک آن ماهى کاغذى را

 بر سر هفت سین مى‏گذارم

 اى پدر تازه مى‏فهمم این را

 قد مادر تو را دوست دارم

 

علیرضا دهقانیان




تاریخ : پنج شنبه 92/1/1 | 7:0 صبح | نویسنده : رهرو | نظر
       

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ