عطر خوب یوسف
شاعره: مریم تیکنی
با موج گریه ها رسیدیم
تا ایستگاه انتظارش
آهسته اشک مادرم ریخت
از چشم های بی قرارش
می برد ذکریا خدایش
از دل توان و صبر و تابم
دنبال چشم آشنایی
می گشت چشم غرق آبم
گل فروش سرخ کوچه ها بود
نقل و گلاب و بوی اسفند
شب بود و ماه و انتظار
آزادگان خسته از بند
مشتاق عطر خوب یوسف
یعقوب های دلشکسته
بر بام آسمان نشستند
با هم کبوتران خسته
با دست و شانه ای بریده
آمد میان اشک مادر
در من کسی با درد می گفت
عباس را کردند پر پر
از شوق بی اندازه دیدم
چشمان مردی بازتر شد
شام غریبان نگاهم
همراه لبخندی سحر شد
----------------------------------------
منبع: امواج ارغوانی، به کوشش سید ضیاءالدین شفیعی
تاریخ : سه شنبه 91/6/28 | 10:49 صبح | نویسنده : رهرو | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.