حیاتبخش دلى، مژده خدا هستى
زلال خاطرهاى، بوى آشنا هستى
غروب سرد زمینم، زمینىام، اما
تو از سلاله نورى، ز ما جدا هستى
بیا که با تو دلم جان تازه مىگیرد
هنوز گرمى آغوش سرد ما هستى
پرنده دل من، از طلوع تا به غروب
در انتظار تو پر مىزند، کجا هستى؟
برگرفته از مجله پرسمان
تاریخ : جمعه 91/12/11 | 9:31 صبح | نویسنده : رهرو | نظر
تنها غریب دهکده، اینجا نشسته بود
آن پیرمرد، غرق تماشا نشسته بود
مىگفت: مىرسد، نفسى مىکشد سرد
آن پیرمرد، غرق تمنا نشسته بود
زیباتر از بهار کجایى، نیامدى
اى اوج انتظار کجایى، نیامدى
اى آشناترین گل نرگس براى باغ
اى رفته از دیار کجایى نیامدى
تو را مىجویم
شاعر: حامد میرچولى
تاریخ : جمعه 91/10/29 | 2:12 عصر | نویسنده : رهرو | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.