وقتى آفتابِ صبحگاه، نگاهِ گرم و مهربانش را عادلانه تقسیم مىکند
و روشنایى پاکش را صمیمانه با ما در میان مىگذارد و خوبىها یش را بزرگوارانه نثارمان مىکند،
تو را به یاد مىآورم، اى آفتابِ امامت و معرفت
اى نجات بخشِ آدمیان از گردابِ ضلالت تو را به یاد مىآوریم و بهارى را که از آمدنِ تو بر پا مىشود.
هماى بختِ من آن لحظه بال بگشاید
که در حریم وصالت دمى بیاساید
عجب فراقِ تو عشّاق را پریشان کرد
بشیر کى خبر آرد که یار مىآید؟
آرى، صبحگاهان نشان از خورشیدِ دل افروزِ جمالِ [مهدى] دارد
و مصحفِ زرینِ خاور، هر بامداد با سرانگشتِ کرامت او ورق مىخورد.
صبحدم، مهربانى را از نگاهِ او مىآموزد و گل،
رایحه لبخند را از تبسمش فرا مىگیرد. او بهانهاى است براى بارشِ ابرها و جوششِ چشمهها.
آرى، وجود مقدسش برترین هدیهها است؛ [بِکُم فَتَح اللَّه و بکم یختم و بکم یُنزل الغَیْث.]
اى امام نور، ما را در زمره دوستداران چشم انتظارت بپذیر.
.: Weblog Themes By Pichak :.