سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن ودفاع مقدس

کاش می شد هم نفس با آب شد

دل نوشته مودته سعیدی

اگر با شما بودم، بر دستانتان گل می افشاندم و غرق در آسمان نگاهتان می شدم که ستاره باران مهربانی بود. اگر با شما بودم، آنقدر خاک را بو می کردم تا عطر خاک در مغز استخوانم نفوذ کند. و برایتان غزل هایی از بهار و منظومه هایی از انتظار را در شبهای جمعه سنگر سر می دادم و از داغ دیروزهای تاریک، از شور امروزهای پر خون و آرزوی فرداهای پر امید می خواندم. ستاره های صبور و مردان نور تبار! اگر با شما بودم، از سرمستی تان می خواندم که در حسرت حضور در جوارتان می اشک را در جام سینه می ریزند. از زمینی می خواندم که بوی عشق می داد. بوی شما که همرنگ نور بودید و محو دوست. شما که از ایل و تبار اشک بودید و یادآور مولای مشک.

اگر با شما بودم، آرامش لاله ها را فریاد می زدم و بیقراری مستان عاشق را برای جهان می سرودم. اگر با شما بودم، پیاله به دست می گرفتم و برای گرفتن حتی یک جرعه از جام اشتیاقتان دور تا دور حرم جبهه را می گشتم تا از حوض کوثر دل هایتان سیراب شوم. اگر با شما بودم، برای دل های عاشق و عاشق دلان سرزمینم، از مردان نخل قامتی می گفتم که به خاطر ایستادن ایران اسلامی و علم کردن پرچم آزادی، امروز بر صندلی های چرخدار نشسته اند. و من به حرمت آنان می ایستم تا ابد. از چلچله هایی می گفتم که بال هایشان شکسته است اما همچنان نوای سرخشان در گوش زمانه به یادگار مانده است؛ چرا که صدای آنان صدای سخن عشق بود در گنبد دوار.

سرداران سپیده! اگر با شما بودم، از مردانی می گفتم که از تبار آفتاب بودند و در آسمان روزگار درخشیدند و با وجود غیبت در پشت ابرهای سپید شهادت، هنوز گرمای ایثارشان، یخ های غفلت را در دل ها ذوب می کند.

اگر با شما بودم، به ضریح چشم هایتان دخیل می بستم تا شاید بیماری دل را درمان کنم.

اگر با شما بودم، لب های تشنة احساسم را با نوشاندن پیاله ای صداقت و جرعه ای استقامت تر می کردم و دستان سبز شما را که با بهار آشنایی سال ها همنشین بوده است، بوسه باران می کردم و عروج پاره پارة شما را به تصویر می کشیدم. کفش هایتان از غبار می زدودم، شاید دلم را با این کار جلایی دیگر دهم.

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 91/6/30 | 10:20 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

دفاع مقدس

عطر خوب یوسف

شاعره: مریم تیکنی

با موج گریه ها رسیدیم

تا ایستگاه انتظارش

آهسته اشک مادرم ریخت

از چشم های بی قرارش

می برد ذکریا خدایش

از دل توان و صبر و تابم

دنبال چشم آشنایی

می گشت چشم غرق آبم

گل فروش سرخ کوچه ها بود

نقل و گلاب و بوی اسفند

شب بود و ماه و انتظار

آزادگان خسته از بند

مشتاق عطر خوب یوسف

یعقوب های دلشکسته

بر بام آسمان نشستند

با هم کبوتران خسته

با دست و شانه ای بریده

آمد میان اشک مادر

در من کسی با درد می گفت

عباس را کردند پر پر

از شوق بی اندازه دیدم

چشمان مردی بازتر شد

شام غریبان نگاهم

همراه لبخندی سحر شد

----------------------------------------

منبع: امواج ارغوانی، به کوشش سید ضیاءالدین شفیعی




تاریخ : سه شنبه 91/6/28 | 10:49 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

هفته دفاع مقدس

شروه

شاعر: مصطفی سلامی

 هنوز

سقوط می کند انگار

در سرم، سنگی

هنوز

درد تو را، انگار

ای بانوی حق پرست آگاه

ای ساکن کوی "لی مع الله"

ای جوهره ی خلوص و ایمان

وی مظهر عزم، و عشق، و عرفان

ای روح عظیم رسته، از بند

وز غیر خدا، بریده پیوند

ای چون تو، ندیده چشم ایام

ای راهرو "طریق اسلام"

ز اندیشه، فراترست جاهت

برتر ز سپهر، جایگاهت

وصف تو، به حرف، در نگنجد

چون بحر به ظرف در نگنجد

عقلست زبون، بر آستانت

صد رابعه، ریزه خوار خوانت

کردار تو، نقشی از اساطیر

فعل تو، ورای حد تقریر

در بزرم شهود حق، چه دیدی؟

وز هاتف جان، چه ها شنیدی؟

کز حاصل عمر خود، گذشتی

وز باور خویش، برنگشتی

غوغای درون، به کس نگفتی

وین گوهر راز، را، نسفتی

بر گو، به اشارت، این چه حالست؟

کاین جود، ز خاکیان، محالست

زین راز بزرگ پرده بردار

زان باغ، گلی به ارمغان آر

برگو که چه رفت، برتو، آندم

ای اسوه ی بانوان عالم

دادند، چو باده ی نهانت

چون شهد نمود، شوکرانت؟

بر مادر رنج دیده فرزند

باشد به مثابه ی جگربند

در پرده درون بگو، چه دیدی؟

کز رشته ی جان خود، بریدی

چشم تو، چه جلوه، در نهان، دید؟

کاصلا رگ مهر تو، نجنبید

وه، وه که چه صعب، باشد این رزم

افتد بفتور از ان "اولوالعزم"

نوح ارچه شکست، پشت توفان

زین ورطه، برون نیامد آسان

چون موج گران، زهر کران خاست

"ان ابنی" او بر آسمان خاست

برداشت فغان که، ای خداوند

رنجی ست گران، هلاک فرزند

با مرگ پسر، مرا میازار

هر چند که او بود، خطاکار

اما تو، صفیه ی مسلمان

زیب شرف و، طراز ایمان

از ورطه ی آزمون سرافراز

کردی به حریم قرب، پرواز

سرمست، زما سوا، گذشتی

از هر چه به جز، خدا گذشتی

آزاد شدی، زقید فرزند

ای بر تو، درود، از خداوند

سوگند به عزم و، همت تو

وان صبر، و ثبات و، قدرت تو

سوگند به آن شکوه ایمان

کان لحظه شد از رخت، نمایان

کاین واقعه، در جهان، بماند

کردار تو، جاودان بماند

----------------------------------------

منبع: خلیلیان، مهدی: زخم ستاره مجموعه شعر مادر، انتشارات هماهنگ، 1377




تاریخ : سه شنبه 91/6/28 | 10:41 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

منطقه غرب آسیا

مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید ودانشگاهیان در تاریخ 22/5/91 فرمودند:

من اسرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم.نه خاورمیانه ،تعبیر خاوردور ،خاور نزدیک ،خاور میانه درست نیست.دور از کجا ،نزدیک به کجا؟به اروپا؟یعنی مرکز دنیا اروپاست.هرجایی که که از اروپا دورتر است اسمش خاور دور است.هرجا که نزدیکتر است خاور نزدیک است.هرجا وسطش است خاور میانه است.این تعریفی است که خود اروپایی ها کردند .نه ، ما این را قبول نداریم.آسیا یک قاره است. شرقی دارد ،غربی دارد-وسطی دارد. ما در غرب آسیا قرار داریم بنابراین منطقه ی ما اسمش منطقه ی غرب آسیاست. نه منطقه ی خاورمیانه.




تاریخ : یکشنبه 91/6/26 | 1:41 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

(قصه شمع وپروانه )

با هم همسایه بودیم رفت وآمد زیادی داشتیم ،خانواده ها اخلاق یکدیگر را خوب می شناختند .تااینکه یکی از روزهای زیبای سال 62 آقای شمس الدینی به خواستگاری ام آمد . بعد از چند روز توی اتاق کنار سفره عقد نشستم ،بوی اسپند از گوشه وکنار به مشام می رسید ،به سفره نگاه کردم به غیر از قرآن ،آینه شمعدان ومقداری نقل وشیرینی چیز دیگری به چشم نمی خورد . قرآن را برداشتم وبوسیدم ،هنوز چند آیه بیشتر نخوانده بودم که صدای صلوات اطرافیان بلند شد . سرم را بالا آوردم وعلی را دیدم که با لباس سپاه وارد اتاق می شد . از اینکه علی را با این لباس می دیدم تعجب نکردم چون علی قبلا گفته بود که تمام زندگی ام را وقف خدمت به نظام کرده ام و من هم این موضوع راقبول کرده بودم . پشت سر علی ،عاقد وچند نفر از مردهای خانواده وارد اتاق شدند . قلبم به شدت می زد . فکر زندگی آینده ام بودم ،مسؤولیتی سنگین بر عهده ام بود . وقتی به تصویر علی که درون آینه سفره افتاده بود نگاه کردم وچهره ی با ایمان و آرام او را دیدم نگاهش اطمینانی به قلبم داد وآرام شدم .فهمیدم که علی همان کسی است که می خواستم . همان جا با خود عهد کردم که هیچ گاه تنهایش نگذارم وتا زنده ام به او وف

ادار بمانم وبه این ترتیب زندگی ساده من وعلی آغاز شد . علی برادر شهید بود ،خانواده ای بسیار متدین بودند از همان روزهایی که به خانه شان قدم گذاشتم تا به امروز جز خوبی از آن ها چیز دیگری ندیده ام . علی روز بعد از عروسی به سپاه رفت . بعضی از دوستان به او گفته بودند:تازه داماد !لا اقل می گذاشتی ظرف های شب عروسی ات را می شستند بعد می آمدی !اما علی عاشق به تمام معنی بود . در امور جنگ وجبهه فعالیت داشت ،حالت عجیبی داشت هر وقت می خواست برود نمی توانستم منصرفش کنم . تنها کاری که می کردم کنار در خانه می ایستادم و با آب و قرآن بدرقه اش می کردم وتا زمانی که خم کوچه را طی می کرد نگاهش می کردم وبرای سلامتیاش صلوات می فرستادم. همان سال اول زندگی ،علی به جبهه رفت ومن تنها ماندم . مدتی گذشت واز علی نامه ای برایم آمد . خیلی خوشحال شدم از اینکه علی سلامت بود . در نامه نوشته بود :خانم !باید همانند حضرت زینب(سلام الله علیها) صبر را پیشه سازی ،اگر من شهید شدم باید راه شهدا را ادامه دهی . روز ها می گذشت شاید روزی چند بار نامه علی را می خواندم و گریه می کردم . آخر چطور می توانم صبر کنم ؟ چطور بدن خونین اش را ببینم ؟دلم آرام وقرار ن

داشت انگار منتظر اتفاقی بودم و همین طور هم شد . یک روز به من خبر دادند علی مجروح شده . همین که خبر را شنیدم خیلی زود خود را به بیمارستان رساندم .

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 91/6/20 | 5:22 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

حجاب چیست

مقدمه:

حجاب به مفهوم امروزی یک اصطلاح فارسی، ولی کلمه، کلم? عربی است و به معنای پرده است. منظور اسلام از حجاب پرده داری و پرده نشینی نیست و چنین نیست که زنان ازکارهای اجتماعی محروم باشند، بلکه منظور از حجاب، همان پوشش و پوشیدگی است که در برابر برهنگی و به نمایش گذاری است.
از جمل? دلایل پوشش هماهنگی آن با اصل فطرت است. تاریخ پوشش انسان با تاریخ آفرینش انسان همراه است. آدمی از برهنگی شرم داشته، در ابتدا خود را با برگ درختان و پوست حیوانات پوشانده است و چون از این نوع پوشش خشنود نبود به ساختن ابزاری مانند سوزن و سنجاق برای دوختن لباس پرداخته تا پوشش مناسب برای خود ساخته و تنوع و گوناگونی در لباس و پوشش را پدید آورده است. اسلام به هیچ وجه حجاب را به معنای پرده نشینی و خانه نشینی زن ندانسته و نمی داند، و آنچه که در طول تاریخ بر سر زنان رفته است، نه تنها از ناحی? اسلام نبوده، بلکه اسلام مخالف آن نیز بوده است.

زن مسلمان در صدر اسلام با حضور فعال در جامعه در تمام عرصه های اجتماعی، سیاسی، علمی، اقتصادی، فرهنگی، قدرت و توان داشت. بنابراین زن می تواند با پوشش مناسب و با رعایت حریم، در تمام عرصه های اجتماعی به فعالیت بپردازد و در توسع? کشور سهیم باشد.

ولی هم اکنون بی حجابی و بی عفتی دامن هم? جوامع را گرفته و اگرمسئولین و مردم به فکر نباشند، ضربات بزرگی از وضعیت به وجود آمده خواهند خورد.


پیشین?تاریخی حجاب:

مطالعات تاریخی نشان می دهد که در ایران باستان و در میان اقوام و ادیان مختلف یهود، زرتشت، مسیحیت، حجاب وجود داشته است.” کنت گوبینو” به ریشه دار بودن حجاب در ایران باستان

اذعان می کند و می گوید: ” در ایران در زمان ساسانیان حجابی شدید برای زنان رایج بوده است.” (
1)


آثار بسیار دیگری مبنی بر پوشیدگی زنان در اعصار و قرون گذشته در تمدن ها و کشورهای مختلف شرق و غرب دیده می شود که از جمل? این کشورها ترکیه، روسیه، فرانسه، آلمان، ایتالیا، یونان، سرزمین های اعراب، چین، ژاپن، کشورهای آسیای مرکزی، روم شرقی، هندو
می باشد؛ که این کثرت و تنوع، ریشه در توجه انسانها علیرغم فرهنگهای مختلف به یک موضوع واحد دارد.

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 91/6/20 | 10:4 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

تفسیر ومعانی حرف (( بسم الله الرحیم الرحیم ))

مطالب زیر برگرفته از کتاب (بسم الله الرحیم الرحیم)مشگل گشای مشکلات ،مولف: محسن شکری پینوندی )است.

تفسیر ومعانی حرف (( بسم الله الرحیم الرحیم ))

عبدالله بن نسان می گوید:از امام صادق ( ع)درباره ی تفسیر ومعنای (( بسم الله الرحیم الرحیم )) پرسیدم ،آن حضرت فرمود:

حرف (ب) یعنی بهاء وعظمت خداوند

حرف (س)شان وجلال خداوند

حرف (م) مجد وشکوه خدای متعال خواهد بود وبعضی برآنند که حرف (م) برمالکیت مطلق وحقیقی پروردگار دلالت دارد.

(الرحمن)نسبت به همه آفربده شده ها وموجودات(در این جهان)دلسوز ومهربان است.

 (الرحیم)(در جهان پس از مرگ وآخرت) تنها نسبت به مومنان رحیم وبخشنده است.1

فوائد بسم الله الرحیم الرحیم

به مصداق آیه شریفه از سوره مبارکه اسراء((وشارکهم فی احوال والاولاد)) شیطان لحظه ایی از انسان جدا نمی شود ودر هر حال با انسان می باشد وهدفی جز فریب انسان را ندارد،توصیه شده است در هنگام غذا خوردن ووقت جماع کردن بسم الله الرحیم الرحیم را فراموش نکنید تا از شر شیطان رهایی یابید.2

برآورده شدن حاجات با (الرحمن الرحیم)

چون کسی در کار مضطرب باشد این دو اسم (الرحمن الرحیم) را مداومت نماید حاجت او حاصل شود.3

خواندن بسم الله الرحیم الرحیم قبل از خواب

رسول خدا(ص) فرمدو:قبل از خواب بگویید خدا به ملائکه اش می فرماید:نفسهای او را تا به صبح عباذت به حساب آورید.4

مضرات ترک بسم الله الرحیم الرحیم

امام صادق (ع) می فرماید:بسیار می شود که بعضی از شیعیان ما (بسم الله الرحیم الرحیم) را در آغاز کارشان ترک می گویند وخداوند آنها را با ناراحتی مواجه می سازد تا بیدار شوند وضمنا این کار از نامه ی اعمالشان شسته می شود.5

 

  1-بحار الانوار ج 85، ص 51   (2-سوره مبارکه اسراء ، آیه 64   (3-خواص الایات ، ص 53   (4-بحارالانوارج 92 ،ص 258    ( 5-سفینه البحار ،ج 1،ص 633




تاریخ : دوشنبه 91/6/6 | 12:39 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

شعرهای کودکانه

خوشحال وشاد وخندان

خوشحال وشاد وخندانم،قدر دنیا رو می دانم

خنده کنم من ،دست بزنم من،پا بکوبم من ،شادانم

در دلم غمی ندارم ،زیرا هست سلامت جانمنمایش تصویر در وضیعت عادی

عمر ما کوتاست ،چون گل صحراست

پس بیا شادی کنیم

بیایید با هم بخوانیم ،ترانه جوانی را

عمر ما کوتاست ،چون گل صحراست

پس بیا شادی کنیم

گل بریزم من ،از توی دامن ،بر روی خرمن .......شادانم

درخت

من درختم ،سایه دارم ،سبز وخوشکلم ،میوه میدم هر سال

بچه خوب ،چه می کنی؟؟حرفمو گوش کن ،نچین میوه کال

شاخه هامو تو نشکنی ،من تو رگام خون دارم

یادت باشه ،من زنده ام ، من تو بدن جون دارم

در پای من بریز آب همیشه ،تا شوم سر سبز

بذار بیان به روی شاخه هامون ،هم گنجشک وهم سار

یادت باشه پاییز میاد ،برگای من می ریزه

یه روز می شه که خشک می شم ،چوبم برا ت یه میزم




تاریخ : دوشنبه 91/6/6 | 12:38 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

من تو را دوست دارم

ÏæÓÊ ÏÇÔÊäتنها باز مانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره در افتاده برده شد ،با بیقراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا اورا نجات بخشد .ساعتها به اقیانوس چشم می دوخت ،تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد.سرانجام ناامید شد وتصمیم گرفت تا کلبه ای کوچک در خارج از کلک بسازد تا از خود وسایل اندکش بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جست وجوی غذا برگشت خانه ی کوچکش را در آتش یافت.دود به آسمان رفته بود ریا، اندوهگین فریاد زد :خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟؟؟؟

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب برخاست ،کشتی می آمد تا او رانجات دهد.مرد از نجات دهندگان پرسید چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟آنها در جواب گفتند ما علامت دودی را که فرستادی بودی دیدیم!

آسان می شود دلسرد شد ،هنگامی که به نظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی روند ،اما نباید امیدمان را از دست بدهیم زیرا خداوند در کار زندگی ماست ،حتی در میان درد و رنج.دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که شاید آن علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.برای تمام چیز های منفی که ما به خو می گوییم ،خداوند پاسخ مثبتی دارد ،تو گفتی(( آن غی

خداوند پاسخ داد ((همه چیز ممکن است )). تو گفتی ((هیچ کس واقعا مرا دوست ندارد))خداوند پاسخ داد ((من تو را دوست دارم))

تو گفتی ((من خسته ام))خداوند پاسخ داد(( من به تو آرامش خواهم داد))تو گفتی _((من توان ادامه دادن را ندارم)) خداوند پاسخ داد ((رحمت من کافی است)).تو گفتی ((من نمی توانم مشکلات را حل کنم خداوند پاسخ داد ((من گام های تو را هدایت خواهم کرد)).توگفتی ((من نمی توانم آن را انجام دهم ،خداوند پاسخ داد ((تو هر کاری را می توانی با من به انجام برسانی )).توگفتی ((آن ارزشش را ندارد)) خداوند پاسخ داد ((آن ارزش پیدا خواهد کرد )).تو گفتی ((من نمی توانم خود را ببخشم )) خداوند پاسخ داد ((من تو را بخشیده ام )).تو گفتی ((من می ترسم )) خداوند پاسخ داد ((من روحی ترسو به تو نداده ام )).تو گفتی ((من همیشه نگران ونا امیدم ))

خداوند پاسخ داد ((تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار )) تو گفتی ((من احساس تنهایی می کنم )) خداوند پاسخ داد ((من هرگز تو را ترک نخواهم کرد.

شاید یکی از شما هم اکنون احساس می کند کلبه اش در حال سوختن است.( مجله آشنا، پیام خانواده)

ر ممکن است))




تاریخ : دوشنبه 91/6/6 | 12:24 عصر | نویسنده : رهرو | نظر

آیا اگر شیطان نبود ما هیچ معصیتی نمیکردیم؟

ÚÕÈÇäí ÔÏã!

به نظر می‌رسد توجه به مطالب ذیل می‌تواند اطلاعات و آگاهی‌های لازم (محوری) را در این خصوص در اختیار قرار دهد:

الف – برای واژه‌ی شیطان معانی مختلفی چون: دور شده از رحمت، متمرّد، یاغی، سرکش، دشمن و ... بیان شده است و در یک جمله می‌توان گفت: «شیطان منحرف و منحرف کننده است». لذا شیطان فقط ابلیس نیست و وقتی در کلام وحی، حدیث یا سایر مباحث بیان می‌شود «شیطان»، الزاماً منظور و مقصود فقط ابلیس نمی‌باشد که بگوییم اگر نبود یا تخلف نمی‌کرد چنین و چنان می‌شد. البته ابلیس نیز [که از جنیّان بود و به خاطر عبادات بسیار در صف ملائک قرار گرفته بود] چون تمرّد کرد، چون نافرمانی کرد، چون منحرف شد و چون از رحمت الهی دور شد، «شیطان» لقب گرفت، و یا در واقع «شیطان» شد.

از این رو منحرفین و منحرف کنندگان یعنی «شیاطین» بسیار هستند. در قرآن کریم لفظ «شیطان» هفتاد بار به صورت مفرد و نیز هجده بار به صورت جمع «شیاطین» به کار رفته است و تأکید شده که در میان سایر اجنّه (به غیر از ابلیس) و نیز انسان‌ها نیز شیاطین بسیاری وجود دارد که در مقابله با هر حقی، با یک دیگر مرتبط هستند، به یک دیگر الهام کرده و از هم الهام می‌گیرند، عمل به جهل می‌کنند و خود و دیگران را فریب می‌دهند:

«وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ» (الأنعام، 112)

ترجمه: بدینگونه هر پیغمبرى را دشمنى نهادیم از دیونهادان انس و جن که براى فریب، گفتار آراسته به یکدیگر القا مى‏کنند، اگر پروردگار تو مى‏خواست چنین نمى‏کردند پس ایشان را با چیزهایى که مى‏سازند واگذار.

ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 91/6/1 | 11:44 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ